امروز یک ایمیل از یک دوست بسیار عزیزم دریافت کردم. مضمون آن این بود که" آیا بهتر نیست به جای روز "ولنتاین" که هیچگونه به زبان فارسی نمی آید "اسفندگان" را جایگزین کنیم."و"به جای اینکه زادمرگ یک کشیش مسیحی را جشن بگیریم، یک جشن کهن خودمان را زنده کنیم؟"و"به جای14 فوریه (25 بهمن ماه)، 29 بهمن که روز جشن اسفندگان است به عشقتان هدیه بدهید" چرا که "در ایران باستان در این روز(جشن اسفندگان 29 بهمن) زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند",و
در نگاه اول شاید به نظر این موضوع حس ناسیونالیستی را در ما بر انگیزد. اما از آنجا که من اساسا˝ با تفکر ناسیونالیستی و نگاه کودکانه ی ناسیونالیست چی ها مشکل دارم در جواب این دوست عزیز مطلبی نوشتم
اولین موضوع این است که اساسا˝ فرهنگ (که مجموعه ای از هنر دانش زبان و رفتار انسانی می باشد) در طی زمان ناچار است که با دیگر فرهنگ ها در تبادل باشد. اگر بر خلاف محور زمان حرکت کنیم مکتوبات تاریخی این را نشان می دهند که فرهنگ ایران باستان نیزبا فرهنگ هندی در تبادل بود اند. ایران و روم نیز همینطور و همانطور که شما مستحضرید ایران و عرب هم تبادل فرهنگی داشته اند. اگر به فرهنگ لغات ایرانی هندی و عربی رجوع کنیم لغات مشابه بسیاری در آنها خواهیم یافت. اگر باز هم به تاریخ رجوع کنیم و فلسفه ی نزدیکی تولد مسیح(کریسمس) را با شب یلدا را بیابیم˛ خواهیم دید که یلدا(که در واقع روز تولد خورشید بوده است) همان تولد منجی(مسیح) می باشد.در واقع سال نو میلادی و تولد مسیح ریشه در جشن یلدای ایران "تولد خورشید"دارد وبه اصطلاح تهاجم فرهنگی ایران به مسیحیان بوده است
دومین موضوع اینکه انتقال یک رفتار یا کلمه و یا هنری از یک اقلیم به اقلیمی دیگر چرا باید بار منفی داشته باشد. چه بسا که در تاریخ بسیار دیده ایم که انتقال مفاهیم در میان ملل منجر به شکوفائی مفاهیم شده است. به عنوان مثال میتوان به منش مثال زدنی امام علی در میان ایرانیان اشاره کرد. جالب اینجاست که آنقدر که علی در میان ایرانیان عظمت دارد˛در میان اعراب که سرمنشا اسلام بوده اند بزرگ بنظر نمیاید.با نگاهی اجمالی به شخصیت علی دو منظر برجسته از وی را میتوان دید; قدرتمندی و خردمندی. از طرفی دیگر اگر به اسطوره ی بزرگ ایران باستان¸رستم¸ نظر کنیم باز هم خردمندی و قدرتی عظیم را در وی خواهیم یافت. اینطور به نظر میرسد که ایرانیان فرهنگ اسلام را آنگونه ساخته اند که با اسطوره های متقدم خود هماهنگ باشد. در واقع عظمت علی در ایران وام گرفته از شخصیت پر طمطراق رستم دستان میباشد.نمونه ی دیگر امام حسین است که دقیقا” برابر با اسطوره ی ایرانی˛سیاوش˛میباشد. مراسم عاشورا نیز عینا” تحت عنوان سیاوش خوانی در ایران باستان بوده است(سوگ سیاوش-شاهرخ مسکوب). در واقع فرهنگ اسلامی همچون آبی روان بر ایران جاری شد و حضور ایرانیان در شکوفائی آن سهام دار گردید
در واقع اینگونه رخداد ها بخشی از واقعیت تاریخ بشر است که بشر همواره با آن رو در رو بوده و خواهد بود.با نگاه بدون تعصب می توان دید که هنر دانش زبان و رفتار انسانی همچون آبی روان از اقلیمی به اقلیم دیگر جاری میشود. گاه ما از آن جرعه ای می نوشیم و گاهی نیز مرواریدی در آن می اندازیم
در نگاه اول شاید به نظر این موضوع حس ناسیونالیستی را در ما بر انگیزد. اما از آنجا که من اساسا˝ با تفکر ناسیونالیستی و نگاه کودکانه ی ناسیونالیست چی ها مشکل دارم در جواب این دوست عزیز مطلبی نوشتم
اولین موضوع این است که اساسا˝ فرهنگ (که مجموعه ای از هنر دانش زبان و رفتار انسانی می باشد) در طی زمان ناچار است که با دیگر فرهنگ ها در تبادل باشد. اگر بر خلاف محور زمان حرکت کنیم مکتوبات تاریخی این را نشان می دهند که فرهنگ ایران باستان نیزبا فرهنگ هندی در تبادل بود اند. ایران و روم نیز همینطور و همانطور که شما مستحضرید ایران و عرب هم تبادل فرهنگی داشته اند. اگر به فرهنگ لغات ایرانی هندی و عربی رجوع کنیم لغات مشابه بسیاری در آنها خواهیم یافت. اگر باز هم به تاریخ رجوع کنیم و فلسفه ی نزدیکی تولد مسیح(کریسمس) را با شب یلدا را بیابیم˛ خواهیم دید که یلدا(که در واقع روز تولد خورشید بوده است) همان تولد منجی(مسیح) می باشد.در واقع سال نو میلادی و تولد مسیح ریشه در جشن یلدای ایران "تولد خورشید"دارد وبه اصطلاح تهاجم فرهنگی ایران به مسیحیان بوده است
دومین موضوع اینکه انتقال یک رفتار یا کلمه و یا هنری از یک اقلیم به اقلیمی دیگر چرا باید بار منفی داشته باشد. چه بسا که در تاریخ بسیار دیده ایم که انتقال مفاهیم در میان ملل منجر به شکوفائی مفاهیم شده است. به عنوان مثال میتوان به منش مثال زدنی امام علی در میان ایرانیان اشاره کرد. جالب اینجاست که آنقدر که علی در میان ایرانیان عظمت دارد˛در میان اعراب که سرمنشا اسلام بوده اند بزرگ بنظر نمیاید.با نگاهی اجمالی به شخصیت علی دو منظر برجسته از وی را میتوان دید; قدرتمندی و خردمندی. از طرفی دیگر اگر به اسطوره ی بزرگ ایران باستان¸رستم¸ نظر کنیم باز هم خردمندی و قدرتی عظیم را در وی خواهیم یافت. اینطور به نظر میرسد که ایرانیان فرهنگ اسلام را آنگونه ساخته اند که با اسطوره های متقدم خود هماهنگ باشد. در واقع عظمت علی در ایران وام گرفته از شخصیت پر طمطراق رستم دستان میباشد.نمونه ی دیگر امام حسین است که دقیقا” برابر با اسطوره ی ایرانی˛سیاوش˛میباشد. مراسم عاشورا نیز عینا” تحت عنوان سیاوش خوانی در ایران باستان بوده است(سوگ سیاوش-شاهرخ مسکوب). در واقع فرهنگ اسلامی همچون آبی روان بر ایران جاری شد و حضور ایرانیان در شکوفائی آن سهام دار گردید
در واقع اینگونه رخداد ها بخشی از واقعیت تاریخ بشر است که بشر همواره با آن رو در رو بوده و خواهد بود.با نگاه بدون تعصب می توان دید که هنر دانش زبان و رفتار انسانی همچون آبی روان از اقلیمی به اقلیم دیگر جاری میشود. گاه ما از آن جرعه ای می نوشیم و گاهی نیز مرواریدی در آن می اندازیم
4 comments:
با اینکه با قسمت دوم حرفات خیلی موافقم و به نظرم نگاهت جالبه، راجع به قسمت اول دلم می خواد یه چیزی رو اضافه کنم. اینکه می بینیم بعضیا مثل همین دوستت که این ایمیل رو فرستاده با این ولنتاین که اخیراً به فرهنگ ما اضافه شده و یه جورایی نشونه با کلاسی شده، خیلی موافق نیستن، شاید فقط به خاطر غربی بودنش نباشه. من خودم شخصاً از قلابی بودنش خوشم نمیاد. از اینکه کسی فک کنه که این مراسم و هدیه دادن و این حرفا نشونه عشقه و نبودنش ....و
من فک می کنم کلاً این کارا لوس بازیه و الآن به شدت وسوسه شدم که تو وبلاگم اینو بیشتر توضیح بدم. اگه این کارو کردم خبرت می کنم تا بحث مفصل تر شه
:D
واقعیت اینه که اون چه آدم رو در مواجهه با این محصولات وارداتی دچار بیزاری می کنه "اسنوبیسم ییه که پشتش خوابیده . این که مردم به خاطر فقر فرهنگی از این ماجراها فقط برای چسبوندن خودشون به طبقه ی برتر استفاده می کنن. شاهد مثالش این که هنوز تو ایران هنوزهنوز موبایل نشانه ی برتری جوییه. در مواردی که نمونه آوردی مثل حضرت علی و ... ابرمردهایی مثل عرفا اومدن رو ان قضایا کار کردن .اونا رو در فرهنگ ایرانی نهادینه کردن واسه همینه که این قدر رنگ دلچسبس داره .نه رنگ برچسبی .
آن دوست فکر می کنم چنین منظوری داشته : آدمی را تقلیدشان بر باد داد
تنها درختانی پر برگ و بارترند که ریشه های قوی دارند
ایران و ایرانی همیشه پذیرا بوده است اثر گذاشته و موثر گشته اما فراموش کرده ایم با حفظ ریشه هامان به استقبال آسمان رویم
باز هم آن دوست و بیانی که به زاویه ای که تو دیده ای نزدیک تر است
تصور کن
" تصور کن هيچ بهشتی در کار نيست
آسان است اگر تلاش کنی
و هيچ جهنمی در زير پايمان نيست
بر بالای سرمان تنها آسمان است
تصور کن همه انسانها
برای امروز زندگی میکنند …
تصور کن هيچ کشوری نيست [مرزها از بين رفتهاند]
تصورش سخت نيست
هيچ بهانهای برای کشتن يا مردن در راهش نيست
چنان که مذهبی وجود ندارد
تصور کن همه انسانها در صلح زندگی میکنند
شايد بگويی من یک رویا پرداز هستم
اما من تنها نيستم
من اميددار روزی هستم که تو به ما بپيوندی
و جهان يکی شود
تصور کن مالکيتی وجود ندارد
تعجب میکنم اگر بتوانی
نيازی به حرص يا گرسنگی نيست؛
برادری بشر.
تصور کن همه مردم
زمين را با يکديگر قسمت میکنند …
شايد بگويی من یک رویا پرداز هستم
اما من تنها نيستم
من اميددار روزی هستم که تو به ما بپيوندی
و جهان يکی شود"
جان لنون
Post a Comment