Friday, April 25, 2008
Through the way
So,...
Think Big,
Start Small,
And Act Now,
کلامی از حافظ
At the break of dawn from sorrows I was saved
In the dark night of the Soul, drank the elixir I craved.
Ecstatic, my soul was radiant, bright,
Sanctified cup of my life, drunk I behaved.
O, what exalted sunrise, what glorious night
That holy night, to the New Life was enslaved.
From now on, in the mirror, O what a sight
The mirror, glory of my soul, proclaimed and raved.
Wonder not if I am bathed in heart’s delight
I deserved and was given, though may have seemed depraved.
Angelic voice brought news of my God-given right
My patience is the fruit of hardships that I braved.
Sweet nectar drips from my lips, as my words take their flight
Beloved, my sweetheart, upon my soul patiently had engraved.
‘T was Hafiz, divinely inspired that I attained such height
It was God’s mercy that time’s sorrows for me waived.
Friday, April 18, 2008
Tuesday, April 15, 2008
نیمکره ی سوم
همانطور که نیمکره ی راست امواج لذت خواهی را ساطع می کند نیمکره ی چپی نیز این امواج را از به ظن خود تحلیل میکند.در واقع نیمکره ی چپ با نگاهی عاقل اندر صفیح در آنسوی نشسته و با توجیهات منطقی هر چه که همزاد راستی رشته کرده پنبه می کند. در واقع آنگاه که موضوع و یا پدیده ای را با تجزیه و تحلیل منطقی می پذیریم از نیمکره ی چپی فرمان گرفته ایم. از دید سمت راست همه چیز به لذت باید بیانجامد. از نظرگاه چپ لذت باید خواستگاه منطقی داشته باشد. نیمکره ی راست خواستار بلند پروازی افراطی ست در حالیکه سمت چپی پرواز را می پذیرد اما با در نظر گرفتن تمام جوانب وشرایط ایمنی
با این رویکرد می توان گفت که تمامی جهان بینی ها ورفتارها به نوعی حاصل تعامل˛ تنش و برخورد دو رویه ی متفاوت در مغز ماست. چرا که هیچگاه بی چتر نجات از ارتفاع سی هزار پایی نمی پریم. چه بسا که اگر نیمکره ی چپ غالب باشد اصولا˝ پریدن از این ارتفاع تنها به قصد لذت و با یک چتر نجات شاید عملی کودکانه و یا احمقانه به نظر برسد
انسان در رفتارها تصمیمات و جهان بینی های خود برخورد و تنش این دو بخش مغز را بار ها و بارها احساس می کند. چه بسا که بارها و بارها در میان این دو بازوی قدرت گرفتار و سردرگم می ماند. گاه به راست و گاه به چپ میگراید. در واقع در پس هر جهان بینی میتوان گرایش آن به راست و یا چپ را تشخیص داد. از یک نظر این موضوع بخشی از طبیعت انسانی ست که باید آن را پذیرفت. اما اگر بتوان طبیعت دیگری شبیه به ما را فرض کرد که انسان هایی با سه نیمکره در آن زندگی می کنند˛ جهان بینی هایی دقیق تری خواهیم داشت.در واقع اگراطلاعات حاصل برخورد و تنش راست و چپ به نیمکره ی سوم با عنوان نیمکره ی غالب تر میرفت شاید بتوان دنیایی دیگر با مختصاتی دیگر ترسیم کرد. البته که اگر نیمکره ی سوم باعنوان نیمکره ی غالب فرض کنیم دنیایی کاملا˝متفاوت خواهیم داشت
Wednesday, April 2, 2008
يک مايه در دو مقام
کاش دلتنگي نيز نام ِ کوچکي ميداشت
هنگامي که قطاربان
آخرين سوتاش را بدمد
و فانوس ِ سبز
به تکان درآيد