Friday, April 25, 2008

Through the way

There are lots of duties and responsibilities should be done in our ways. Sometimes in the way we meet our souls in front of ourselves;start talk with them, start enjoy with them ,start live with them. Human has been created to do a glorious mission in the world. Undoubtedly, doesn’t matter it is glorious or not. I guess we should just find out what it is, and then start moving to catch it. The moment you realize what you are looking for would be the first step to go toward the eternity.
So,...
Think Big,
Start Small,
And Act Now,

کلامی از حافظ

دوش وقـت سحر از غصه نجاتـم دادند
واندر آن ظلمت شـب آب حیاتـم دادند
بیخود از شعشـعـه پرتو ذاتـم کردند
باده از جام تـجـلی صـفاتـم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شـب قدر که این تازه براتـم دادند
بـعد از این روی من و آینه وصف جـمال
کـه در آن جا خبر از جلوه ذاتـم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستـحـق بودم و این‌ها به زکاتم دادند
هاتـف آن روز به من مژده این دولت داد
کـه بدان جور و جفا صبر و ثباتـم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبریسـت کز آن شاخ نباتـم دادند
همـت حافـظ و انفاس سحرخیزان بود
کـه ز بـند غـم ایام نـجاتـم دادند

At the break of dawn from sorrows I was saved
In the dark night of the Soul, drank the elixir I craved.

Ecstatic, my soul was radiant, bright,
Sanctified cup of my life, drunk I behaved.

O, what exalted sunrise, what glorious night
That holy night, to the New Life was enslaved.

From now on, in the mirror, O what a sight
The mirror, glory of my soul, proclaimed and raved.

Wonder not if I am bathed in heart’s delight
I deserved and was given, though may have seemed depraved.

Angelic voice brought news of my God-given right
My patience is the fruit of hardships that I braved.


Sweet nectar drips from my lips, as my words take their flight
Beloved, my sweetheart, upon my soul patiently had engraved.

‘T was Hafiz, divinely inspired that I attained such height
It was God’s mercy that time’s sorrows for me waived.

Friday, April 18, 2008

...

تنها
مث باد
رو علف های صحرا
تنها
مث بطری مشروب
واسه خودش تک و تنها
گوشه ی میز
-لنگستون هیوز

Tuesday, April 15, 2008

نیمکره ی سوم

نیمکره راست سر منشا تمامی خواهش ها و احساسات در انسان است. در واقع تمامی تعاریف˛ واقعیت هاو پدیده هایی که بصورت شهودی می پذیریم ˛ در نیمکره ی راست تجزیه و تحلیل شده اند. به نوعی هنرمندان بیشتر از نیمکره ی راست خود استفاده میکنند˛ یا به عبارتی نیمکره ی راست از آنها بیشتر استفاده میکند!از طرفی دیگر خواست گاه ذهنیت هایی چون خودبزرگ بینی˛ بلند پروازی و ماورا الطبیعه نیز از سمت راست است. شاید نارسیس را بتوان اسطوره ای به شمارآورد که به طرز افراط گرایانه از نیمکره ی راست فرمان می گیرد. مطالعات نیز نشان داده اند که به نوعی لذت از هر موضوعی از نیمکره ی راست نشات می گیرد. انسان هایی که نیکره ی راست آنها نیمکره غالب است ر واقع کاسه ی لذت بزرگتری دارند. در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و اختلالات دو قطبی نیز نیمکره ی راست غالب است. در یک مطالعه نشان داده شده است که میزان چپ دستی نیز در این بیماران بسیار بالاست˛ که به نوعی بر اثبات این فرضیه صحه می گذارد
همانطور که نیمکره ی راست امواج لذت خواهی را ساطع می کند نیمکره ی چپی نیز این امواج را از به ظن خود تحلیل میکند.در واقع نیمکره ی چپ با نگاهی عاقل اندر صفیح در آنسوی نشسته و با توجیهات منطقی هر چه که همزاد راستی رشته کرده پنبه می کند. در واقع آنگاه که موضوع و یا پدیده ای را با تجزیه و تحلیل منطقی می پذیریم از نیمکره ی چپی فرمان گرفته ایم. از دید سمت راست همه چیز به لذت باید بیانجامد. از نظرگاه چپ لذت باید خواستگاه منطقی داشته باشد. نیمکره ی راست خواستار بلند پروازی افراطی ست در حالیکه سمت چپی پرواز را می پذیرد اما با در نظر گرفتن تمام جوانب وشرایط ایمنی
با این رویکرد می توان گفت که تمامی جهان بینی ها ورفتارها به نوعی حاصل تعامل˛ تنش و برخورد دو رویه ی متفاوت در مغز ماست. چرا که هیچگاه بی چتر نجات از ارتفاع سی هزار پایی نمی پریم. چه بسا که اگر نیمکره ی چپ غالب باشد اصولا˝ پریدن از این ارتفاع تنها به قصد لذت و با یک چتر نجات شاید عملی کودکانه و یا احمقانه به نظر برسد
انسان در رفتارها تصمیمات و جهان بینی های خود برخورد و تنش این دو بخش مغز را بار ها و بارها احساس می کند. چه بسا که بارها و بارها در میان این دو بازوی قدرت گرفتار و سردرگم می ماند. گاه به راست و گاه به چپ میگراید. در واقع در پس هر جهان بینی میتوان گرایش آن به راست و یا چپ را تشخیص داد. از یک نظر این موضوع بخشی از طبیعت انسانی ست که باید آن را پذیرفت. اما اگر بتوان طبیعت دیگری شبیه به ما را فرض کرد که انسان هایی با سه نیمکره در آن زندگی می کنند˛ جهان بینی هایی دقیق تری خواهیم داشت.در واقع اگراطلاعات حاصل برخورد و تنش راست و چپ به نیمکره ی سوم با عنوان نیمکره ی غالب تر میرفت شاید بتوان دنیایی دیگر با مختصاتی دیگر ترسیم کرد. البته که اگر نیمکره ی سوم باعنوان نیمکره ی غالب فرض کنیم دنیایی کاملا˝متفاوت خواهیم داشت

Wednesday, April 2, 2008

يک مايه در دو مقام

دل‌ام کَپَک زده، آه
که سطری بنويسم از تنگي‌ دل
هم‌چون مهتاب‌زده‌يي از قبيله‌ی آرش بر چَکاد ِ صخره‌يي
زِه ِ جان کشيده تا بُن ِ گوش
به رها کردن ِ فرياد ِ آخرين

کاش دل‌تنگي نيز نام ِ کوچکي مي‌داشت
تا به جان‌اش مي‌خواندی
نام ِ کوچکي
تا به مهر آوازش مي‌دادی
همچون مرگ
که نام ِ کوچک ِ زنده‌گي‌ست
و بر سکّوب ِ وداع‌اش به زبان مي‌آوری
هنگامي که قطاربان
آخرين سوت‌اش را بدمد
و فانوس ِ سبز
به تکان درآيد
نامي به کوتاهي‌ آهي
که در غوغای آهنگين ِ غلتيدن ِ سنگين ِ پولاد بر پولاد
به لب‌جُنبه‌يي بَدَل مي‌شود
به کلامي گفته و ناشنيده انگاشته
يا ناگفته‌يي شنيده پنداشته
-شاملو