Friday, December 23, 2011

کجا میبردم نوای این ساز گه کوک و گه ناکوک
به سرزمین نمیدانم ها و چراها
به عصر آتش و سنگ
به خیال شراب و آتش و شعر

ره توشه ای نبود
اما
از دوردست صدای سهراب می آمد

پس آنگاه
به خیال شعر و شراب و آتش و سنگ
دست از خیال شستم و راهی خیال شدم
کفش هایم را به مادرم سپردم
شمشیر از نیام بر کشیدم
دست هایم را شستم با آرزوهایم
برهنه پا گذشتم از سرزمین آتش و پولاد
بی سلاح وبی شراب وبی آینه
نمیدانم اما
به کجا میبردم نوای این ساز کوک ناکوک

2 comments:

sohreh said...

خیلی خوبه این... یه جورایی وصف حاله..

Runescape Gold said...

Good blog, thank you for sharing, introduce a site about fifa15 gold to you: RS Gold at http://www.rsgoldfast.com/