نه من سراغ شعر میروم
نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو به شادمانی مینگرم ریرا
هرگز تا بدين پايه بيدار نبودهام
از شب که گذشتيم
حرفی بزن سلامنوش ليمویِ گَس
نه من سراغ شعر میروم
نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو به حيرت مینگرم ریرا
هرگز تا بدين پايه عاشق نبودهام
پس اگر اين سکوت
تکوين خواناترين ترانهی من است
تنها مرا زمزمه کن ای ساده، ای صبور
حالا از همهی اينها گذشته، بگو
راستی در آن دور دستِ گمشده آيا
هنوز کودکی با دو چشمِ خيس و درشت، مرا مینگرد؟
سید علی صالحی
نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو به شادمانی مینگرم ریرا
هرگز تا بدين پايه بيدار نبودهام
از شب که گذشتيم
حرفی بزن سلامنوش ليمویِ گَس
نه من سراغ شعر میروم
نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو به حيرت مینگرم ریرا
هرگز تا بدين پايه عاشق نبودهام
پس اگر اين سکوت
تکوين خواناترين ترانهی من است
تنها مرا زمزمه کن ای ساده، ای صبور
حالا از همهی اينها گذشته، بگو
راستی در آن دور دستِ گمشده آيا
هنوز کودکی با دو چشمِ خيس و درشت، مرا مینگرد؟
سید علی صالحی